*خوشبختکده تنهایی*

تنهــــا گوشهــ ی چشمـــی از نگـــــاه خــــدا بـــرای خوشـــــــبختـــــی کافیـــــستـــــ...

*خوشبختکده تنهایی*

تنهــــا گوشهــ ی چشمـــی از نگـــــاه خــــدا بـــرای خوشـــــــبختـــــی کافیـــــستـــــ...

فراتر از آب...


دلم گرفته است

و من

عادت کردم به نوشتن دلگیریهایم روی کاغذ

اما تا کی؟

تا کی میتوان غم را با نوشتن،

روی کاغذ آورد

و بعد به دست آب داد

تا

آب آن را با خود ببرد؟

اینروزها دلم چیزی فراتر از آب میخواهد...

شاید "مرگ"

کسی چه میداند؟!
شاید مرگ هم همان خاصیت آب روی آتش را داشته باشد...




دار...


گذاشتم به دارم بکشند!!!!

بی گناه بودم اما...

حوصله ی اثباتش را نداشتم...



چتر منطق...


مدتهاست


چتر منطق را بر سر گرفته ام!


تا باران عشق را تجربه نکنم!


دیگر توان مقابله با


تب و لرز برایم باقی نمانده است!!!


دلقک...

دنیایم جالب است...
و
نقشم توی زندگی جالبتر...
کار هر روزم شده خندیدن
به چه اش مهم نیست!
مهم همین است که هر روز میخندم و میخندانم دیگران را
همانند دلقکی...!
و همه فکر میکنند که من چقدر خوشحالم و بی غم روزهایم میگذرد...
هرکه مرا میبیند میگوید
فلانی تو چقدر جالبی!
انگار هیچ غم و غصه ای نداری
و من باز فقط میخندم...
بگذار همه فکر کنند من بی غمترین موجود عالمم...
به من چه که این بزرگترین دروغ عالم است!
بگذار یک دروغ هم فدای سر من باشد!!



 

زنده ام...

میگویم؛ زنده ام...
و مردم فکر میکنند زندگانی میکنم
و
هیچکس نمیداند کار من فقط
زندمانیست...



"اضافه ای"

سخته...
متنفر بودن از یه حس
اما مدام اونو تجربه کردن
سخته...
همش قایم کردن خودت از دیگران تا مبادا حس کنن
یا
حس کنی اضافه ای
سخته...
حس تحقیر شدن
اونم در مقابل خودت
سخته...
دل شکسته بودن
اونم از کسایی که عاشقانه دوستشون داری...
سخته...
هرروز و هر ساعت تحمل بغضی که تو گلوت گیر کرده
اما
نمیتونی بشکنیش
شایدم...
نمیخوای بشکنیش
چون غرور تنها چیزیه که برات مونده...
سخته...
و سختتر میشه وقتی؛
بخوای همه ی تنهاییات رو تو دنیای مجازی پرکنی..
اما اینجام حس کنی که
"اضافه ای"

کم آورده ام...


رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید

من روزی در این دنیا بودم...

خدایا می شود استعـــــفا دهم؟!

کم آورده ام …!



محرم...


حــکــمــت بــاران در ایــن ایــام مـی دانــی کــه چــیــست؟!

آب و جـارو مــیــشـود بـهـر مـــحــرم کــوچــه ها...


" تیغ بی تفاوتی"


امروز رگ احساسم را با " تیغ بی تفاوتی" زدم...!!!

قید احساسم را زده ام اما...

تو راحت باش...!


خانه ات تا ابد روشن عشق من...

 

دلم شکست !
عیبی ندارد شکستنی است دیگر ، می شکند !
اصلا فدای سرت ، قضا و بلا بود از سرت دور شد . . .
اشکم بی امان می ریزد !
مهم نیست !
آب روشنی است !
خانه ات تا ابد روشن عشق من . . .


خدایا طلبت را بگیر...


خدایا یک مرگ بدهکارم و هزار آرزو طلبکار . . .
خسته ام ،
یا طلبم را بده ؛
یا طلبت را بگیر . . . !


عشق خوب...


آنقدر با تنهایی انس گرفتم که دیگر زبانش را می فهمم !

و فهمیدم …

تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد به شرط اینکه ؛

درکش کنم …



"روزی شادیش آرزویت بود"


جایی در دلم برای کینه و نفرین نگذاشتم...

به دلم گفته ام:

با تمام شکستگی ات فراموش نکن این را که...

"روزی شادیش آرزویت بود"


من تعطیلم...


گل گرفته ام تا اطلاع ثانوی در قلبم را !

لطفا نگوید کسی “ دوستم داشته باش ”

این یک قلم جنس را نداریم . . .

 تمام شد . . .

من تعطیلم !


میم مثل مهدی...


میم مثل خورشید پشت ابرها...
خوش به حال ابرها...

میم=مهدی "عج"
:::اللهم عجل لولیک الفرج:::



نیومدی یه هفته خسته تر شدم
شکسته بودم و شکسته تر شدم
نیومدی و کوچمون کلافه شد
یه جمعه به ندیدنت اضافه شد
نیومدی و غصه باز نفس گرفت
خدا تورو یه جمعه دیگه پس گرفت
نیومدی حصار دردو بشکنی
تو آخرین امید چشمای منی
یه دل دارم همیشه بی قرارته
قنوت من دعای انتظارت
...