امروز رگ احساسم را با " تیغ بی تفاوتی" زدم...!!!
قید احساسم را زده ام اما...
تو راحت باش...!
دلم شکست !
عیبی ندارد شکستنی است دیگر ، می شکند !
اصلا فدای سرت ، قضا و بلا بود از سرت دور شد . . .
اشکم بی امان می ریزد !
مهم نیست !
آب روشنی است !
خانه ات تا ابد روشن عشق من . . .
جایی در دلم برای کینه و نفرین نگذاشتم...
به دلم گفته ام:
با تمام شکستگی ات فراموش نکن این را که...
"روزی شادیش آرزویت بود"
اگر می خواهی خوشبخت باشی...
برای خوشبختی دیگران بکوش،
زیرا آن شادی که ما به دیگران می دهیم به دل ما بر می گردد.
"بتهوون"
میدانیـــــ...
حالا که بهتر فکر میکنم میبینم
حق با توست...
منو تو باهم اختلافی نداریم!
فقط..
کمی جغرافیای ما متفاوت است؛
قلب من در شمال غربی تنم میتپد
و
قلب تو در جنوب مرکزیت !
همین...
آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند؛
درد می کشد ، غصه می خورد ، بغض می کند ، اشک می ریزد
و تمام اینها روحش را به آتش می کشد
و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود …
آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه …
به جهنم !
مگر دریا مُرد از بی بارانی ؟!
قیــآفت خیلـے آشنـآست
من و تو قبلا جـآیـے همدیگرو ندیدیــ م ؟
آهـ ـآن… یـ ـآدم اومــد
یــﮧ روزآیـے یــﮧ خاطره هـآیـے بـآ هم دآشتیم
یـآدمــﮧ اون موقع دم از عشق میزدے
هــﮧ … انقدر مــآت نگـ ـآم نکن
عشقت حسودیش میشــﮧ !
دســتات ارزونــی خودتــ..
رآستــے قبل رفتنت :
دیگــﮧ هیچ حسـ ے بهت ندآرم
دیگــﮧ وقتــے دیدمت دلم نلرزید
خوآستم بدونـی!